سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سنگى که به غصب در خانه است ، در گرو ویرانى کاشانه است . [ و این گفتار از پیامبر ( ص ) روایت شده است و شگفت نیست که دو سخن همدیگر را ماند که از یک چاه کشیده است و در دو دلو ریخته . ] [نهج البلاغه]
فرهنگی - مشق شب
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
اوقات شرعی

  • بازدید امروز: 120
  • بازدید دیروز: 4
  • مجموع بازدیدها: 164990
    » درباره من
    فرهنگی - مشق شب
    مرتضی رضاییان

    » برخی مقالات من در رسانه های دیگر
    مقاله مندرج من در اعتماد که از کیهان سرک کشید! [285]
    شرایط ویژه ادعای مخالفان [125]
    کدام شرایط ویژه؟! [109]
    پلورالیسم رسانه‏ای وچمدانهای دلار [143]
    بخشنامه ای برای سلامتی [121]
    آب را گل نکنید [204]
    شاگرد ممتاز مکتب روح الله [263]
    این هم یکی دیگر از جلوه های اصولگرایی [183]
    آب را گل نکنید! [127]
    دو تابلو در برابر شورای شهر سوم [169]
    پلورالیسم رسانه‏ای و چمدانهای دلار [161]
    کدام شرایط ویژه [168]
    از انرژی هسته‏ای تا چای و خرما [232]
    کدام شرایط ویژه [123]
    عرصه فرهنگ؛ چشم انتظار تحولی اساسی [160]
    [آرشیو(36)]


    » آرشیو مطالب
    سیاسی
    فرهنگی

    » لوگوی وبلاگ


    » لینک دوستان
    پیاده تا عرش
    پیامبر اعظم(ص)
    مشق شب
    قاسم روانبخش میبدی
    سید مصطفی میرمحمدی میبدی
    محمدحسین رنجبران
    کوکب هدایت
    آب و آتش
    شاهراه عدالت
    محمد مبینی

    » طراح قالب

        

    »» چه کسی در برابر آیت‏الله مصباح یزدی غش کرد؟!

    دیروز در خدمت دبیر سیاسی پرتو بودم . مطلبی را نقل کرد که گفتنش برای دوستان دیگر خالی از لطف نیست.

    امسال 16 آذر مهمان دوستان خوب بسیج انشجویی دانشگاه دزفول و  اندیمشک و اهواز بودم. یکی از مراسمی که برای سخنرانی دعوت شده بودم دانشگاه جندی شاپور دزفول بود . به من گفته شد در این دانشگاه به دلیل حضور دکتر ش. که قبلا رئیس  دانشگاه بوده, گرایش به جبهه ملی و نهضت آزادی زیاد است. ساعت 9 شب وارد سالن شدم که پر از جمعیت دانشجو و اساتید بود . جای خالی برای نششتن نداشت. حتی کنار سالن جمع  زیادی ایستاده بودند. مجری از بنده برای سخنرانی دعوت به عمل آورد.در ابتدا عرض کردم که علاوه بر سخنرانی آماده پاسخ دادن به پرسش های حاضران  هستم. نیم ساعت درباره جنبش دانشجویی و نقش آن در پیروزی انقلاب اسلامی و حفظ آن سخن گفتم. از جمله نکات مهم سخنرانی اشاره به نقش جنبش دانشجویی در تسخیر لانه جاسوسی امریکا وبرکنار کردن دولت موقت – دولت نهضت آزادی- بود که امام آن را انقلاب دوم نامیدند.

    دانشجویان برای تایید این حرکت دانشجویی با کف ممتد آن را تایید کردند. چند نفری  که در جلوی جمعیت نشسته بودند دائما کاغذ میدادند که وقت شما تمام است و به نظر مرسید که از این اقبال دانشجویی سخت ناراحتند. سخنرانی به پایان رسید . بنده اعلام آمادگی برای پاسخ به سوالات کردم که گفته شد وقت نیست. پس از دعا  از دانشجویان و اساتید خدحافظی کردم و رئیس دانشگاه و همراهانش تا پای ماشین مرا بدرقه کردند. طرفداران اندک نهضت آزادی که از این سخنرانی سخت دمغ شده بوده بودند پس از پایان مراسم شایع کردند که روانبخش نتوانست به پرسشها پاسخ دهد و به همین علت غش کرده است ! یکی از کسانی که این شایعه را شنیده بود  ساعت 11 شب به من زنگ زد که اتفاقی برای شما افتاده؟ گفتم نه.مگر چطور؟ موضوع را طرح کرد.من هم خندیدم و گفتم: فردی که می گویید غش کرده پس از آن  در جلسه دیگری به پرسشهای دانشجویان پاسخ داده که این جلسه تا ساعت یک بامداد ادامه داشته است!. جالب است بدانید که عمده کسانی که اینگونه شایعات  را پخش می کنند از ضعف استدلال و منطق رنج می برند. پس از این شایعات به یاد چند  ماجرای مشابه افتادم.

    چندی پیش در زمان حاکمیت اصلاح طلبان دکتر سروش در دانشگاه اصفهان ادعا کرده بود که با آیت الله مصباح در یک جمع خصوصی مناظره کرده و ایشان در آن مناظره بیهوش شده اند! هفته بعد که آیت الله مصباح به همان دانشگاه دعوت شده بودند همین سوال را دانشجویان از ایشان پرسیدند که ایشان لخند زدند و گفتند من از همین جا ایشان را به مناظره علنی دعوت می کنم تا معلوم شود چه کسی در مناظره غش می کند! شایان ذکر است که فرخ نگهدار  هنگام مناظره وی  و احسان طبری با آیت الله مصباح که در اوایل انقلاب انجام شد در میان ضبط برنامه غش کرد و ضبط برنامه به همین دلیل متوقف شد که پس از به هوش آمدن وی ضبط ادامه یافت.

    چندی پیش هم محسن کدیور که در حاشیه نمایشگاه مطبوعات مجبور به مناظره با مدیرمسئول پرتو شده و به سختی شکست خورده بود ؛ روزنامه های دوم خردادی خبرسوء قصد فرار گرفتن کدیور را منتشر کردند و نوشتند که او تهدید به قتل شده است!! در پایان بد نیست به ماجرای دیگری اشاره شود. گاهی حضرت امام دیدارهایشان مدتی به تعویق می افتاد. امریکا ادعا می کردکه ایشان از دنیا رفته است. امام که پس از این شایعات برای سخنرانی آمده بودند فرمودند روزی پهلوانی میان جمعی نشسته بود .فردی ادعا  کرد من کسی هستم که فلان پهلوان را به زمین زدم و مرد. پهلوان که خنده اش گرفته بود در پاسخ به ادعاهای آن مرد گفت: آن پهلوانی که زمین خورده ومرده است، منم!

    متن کاملتر در این آدرس:http://RAVANBAKHSH.BLOGFA.COM



    نوشته های دیگران ()
    نویسنده متن فوق: » مرتضی رضاییان ( جمعه 86/9/30 :: ساعت 3:37 عصر )
    »» حکایتی جالب از اخلاص آیت‏الله مصباح و ارادت ایشان به رهبری
    دقت در سیره و روش علمای وارسته و روشن ضمیر نشان می دهد که حرکات و سکنات این بزرگواران بر اساس حجت های شرعی صورت می گیرد و تنها معیار برای گفتار و کردارشان کسب رضای پروردگار است. یکی از این بزرگان علم و تقوا حضرت آیت الله مصباح یزدی است ؛ شخصیت بزرگواری که محبوبیت خاص او در بین نیروهای حزب اللهی و بندگان صالح خدا انکارناشدنی است. اگرچه شخصیت معنوی و عرفانی ایشان به دلیل حضور پررنگ و شجاعانه در دفاع از اسلام ناب و مقابله با تفکرات انحرافی در فضای سیاسی سالهای گذشته تا حدود فراوانی مغفول مانده است اما باز گاه و بیگاه نکاتی جذاب از سیره و رفتار این عبد صالح خدا شنیده می شود که برای سالکان طریق الی الله بسیار آموزنده است. حکایت کوتاه زیر به نقل از حجت الاسلام احمد عجمین(مدیرکل اداره ارشاد و فرهنگ اسلامی یزد) گوشه ای از نگرش دینی آیت الله مصباح یزدی را نشان می دهد. "امروز تلفنی با آقای«جلالی» مسئول دفتر آیت الله مصباح صحبت می کردم. ایشان گفت:یکی از ارادتمندان حاج آقا پرسیده است: با وجود این که آیت الله مصباح در علم توحید از بسیاری از علما پیشی گرفته اند اما در تصویر دیدار مقام معظم رهبری از منزل ایشان حاج آقا به پای معظم له افتاده اند ؛ آیا این حرکت با توحید سازگاری دارد؟

    مسئول دفتر این سوال را از حاج آقا می پرسد و ایشان در جواب می گویند: احترام به مقام معظم رهبری احترام به امام زمان (عج) است و احترام به امام زمان (عج) عین توحید است و هرکس عارش بیاید از این احترام باید در توحید او شک کرد."

    البته چنین رفتار و منشی از آیت الله مصباح عجیب نبست؛ بلکه باید گفت اگر چنین مسائلی در ایشان نباشد عجیب است. احتمالا داستان بوسیدن دست آیت الله جوادی آملی توسط آیت الله مصباح را شنیده اید. داستان بوسیدن دست محافظشان چطور؟! از این نمونه ها فراوان است و امیدوارم در فرصتهای بعدی به برخی از آنها اشاره کنم. راستی هیچ اندیشیده اید که چرا در سالهای گذشته آیت الله مصباح آنگونه به صحنه می آمد و به رغم تهاجم های شدید و هتاکی های مسئولان وقت و اذنابشان در جراید و تریبونهای داخل و خارج, قاطعانه به دفاع از دین و ارزش ها می پرداخت؟! و چرا در دورانی که بسیاری از سینه زنان زیر بیرق اصولگرایی به رئیس جمهور کنونی اعتنا نمی کردند ایشان مشی متفاوتی برگزید؟! و چرا....

                                              

    نوشته های دیگران ()
    نویسنده متن فوق: » مرتضی رضاییان ( دوشنبه 86/9/26 :: ساعت 7:47 صبح )
    <      1   2   3   4   5   >>   >

    »» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    نجیب
    بی مقدمه
    شیخ انصاری، آن نمایندگان و این نماینده !
    [عناوین آرشیوشده]